مهرتان بر دل نشست مهربان من سلام

مست چشمانت شدم ای رخت ماه تمام

عشق با تو شد پدید تا به من کردی طلوع

عاشق چشمت شدم فصل عشقم شد شروع

صبح من شد خنده ات ای سراپا نیک و خاص

صاحب قلب منی کن ترحم یا قصاص

وقت آن شد حرف دل با تو گویم مو به مو

وصل تو شد آرزو در نماز و در وضو

ماه ​​​​من شد آشکار نام تو در این پیام

من به عشقت قانعم ای خداوند مرام

همدم شو نازنین تا شوم دور از گناه

همتی کن جان من بی تو عمرم شد تباه